جدول جو
جدول جو

معنی تازه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تازه کردن
نو کردن، احیا کردن
تصویری از تازه کردن
تصویر تازه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تازه کردن
((~. کَ دَ))
زنده کردن، بارونق کردن. تعمیر کردن
تصویری از تازه کردن
تصویر تازه کردن
فرهنگ فارسی معین
تازه کردن
Refresh
تصویری از تازه کردن
تصویر تازه کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تازه کردن
обновлять
دیکشنری فارسی به روسی
تازه کردن
auffrischen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تازه کردن
оновлювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تازه کردن
odświeżać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تازه کردن
刷新
دیکشنری فارسی به چینی
تازه کردن
refrescar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تازه کردن
rinfrescare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تازه کردن
refrescar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تازه کردن
rafraîchir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تازه کردن
verversen
دیکشنری فارسی به هلندی
تازه کردن
รีเฟรช
دیکشنری فارسی به تایلندی
تازه کردن
menyegarkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تازه کردن
يجدّد
دیکشنری فارسی به عربی
تازه کردن
ताजगी लाना
دیکشنری فارسی به هندی
تازه کردن
לרענן
دیکشنری فارسی به عبری
تازه کردن
更新する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تازه کردن
새로 고침하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تازه کردن
yenilemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تازه کردن
kuburudisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تازه کردن
তাজা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تازه کردن
تازہ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما